سیل خاطراتمان را هم با خود برد

سیل خاطراتمان را هم با خود برد ال مور: عكس، پول، طلا، مدارك یا حتی یك اسباب بازی كوچك كه برایشان یك دنیا ارزش داشت و سیل به ‏هیچكدام از اینها رحم نكرد. همه را با خود برد و فقط جان ساكنان را نگرفت. ‏



به گزارش ال مور به نقل از ایسنا، روزنامه شهروند نوشت: صحنه هولناكی بود. آب های گل آلود در عرض چند ثانیه خانه ‏دو طبقه را تخریب كرد و با خود برد. خانه ای كه در آن زندگی جاری بود. خانه ای ‏كه پناهگاه دو خانواده بود. در آن لحظه وحشتناك هیچ كس در ساختمان نبود، ‏ساكنانش زنده ماندند تا شاهد مرگ تمام خاطرات و زندگیشان باشند. سیل مرگبار ‏لرستان، خانه و زندگی دو خانواده را در عرض چند ثانیه بلعید و با خود برد. حالا ‏خانواده های رشیدی و ملكی به همراه فرزندانشان، سرگردان و آواره مانده اند. بی ‏آنكه حتی سرپناهی داشته باشند. هر روز و هر ثانیه چیز جدیدی از خانه و زندگیشان ‏به یاد می آورند و برای از دست دادنش اشك می ریزند. عكس، پول، طلا، مدارك یا حتی یك اسباب بازی كوچك كه برایشان یك دنیا ارزش داشت و سیل به ‏هیچكدام از اینها رحم نكرد. همه را با خود برد و فقط جان ساكنان را نگرفت. ‏

عكس هایمان هم دیگر برنمی گردد

زینب رشیدی زن ۳۴ ساله ای است كه در طبقه دوم این آپارتمان به همراه شوهر و ‏فرزندانش زندگی می كرد. زینب حالا مانده است كه برای كدام یك از خاطراتش ‏اشك بریزد. برای فیلم عروسی اش، تصاویر نوزادی دو پسرش یا دستمزد ‏شوهرش كه همگی را از دست داده است. مادری كه اشك ریختن دو پسر كوچكش ‏برای كتانی نو و اسباب بازی هایشان را می بیند و كاری از دستش بر نمی آید.

زینب ‏درباره این ماجرای تلخ به خبرنگار «شهروند» می گوید: «ما دوسال بود كه این خانه ‏‏۸۰ متری را اجاره كرده بودیم. ۵ میلیون و ماهی ۱۵۰ ‬ هزار تومان؛ اما زندگی ام در ‏عرض چند ثانیه نابود شد. آن روز ما خدا را شكر در خانه نبودیم. به یكی از روستاهای ‏اطراف برای دیدن بستگانمان رفته بودیم. بعد باران گرفت و شدید شد. تا جایی كه ‏راه ها بسته شد و ما نتوانستیم به خانه مان برگردیم. تا دو روز خبر نداشتم چه بلایی ‏سرمان آمده، اما پس از دو روز خبر دادند كه خانه مان كلاً خراب شده؛ خیلی شوكه ‏شده بودم. اصلاً باور نمی كردم. باز هم تصور می كردم قسمتی از خانه تخریب شده ‏باشد. اما پس از چهار روز بالاخره راه كمی باز شد و توانستیم به خانه مان برگردیم. ‏اما وقتی رسیدیم دیدم هیچی از خانه نیست. جایش كاملاً خالی بود. باورم نمی شد ‏سیل تا این اندازه ما را بیچاره كرده باشد. هر چه داشتیم و نداشتیم را آب با خود برده ‏بود. خانه را با تمام وسایل با خودش برد. حالا دیگر هیچ چیزی نداریم. تمام غصه ‏هام برای یادگاری هایی است كه دیگر برنمی گردد. فیلم عروسی ام، تصاویر ‏عروسی، تصاویر به دنیا آمدن دو پسرم و تمام خاطراتی كه همگی نابود شدند.

من ‏دو پسر ۳ ساله و ۱۰ساله دارم. آنها هم حالا هر روز برای كیف و كتاب و اسباب ‏بازی هایشان اشك می ریزند. برای پسر بزرگم تازه یك كتانی سفید خریده بودیم كه ‏خیلی دوستش داشت. پسر كوچكم هم یك اسكوتر داشت كه به آن می گفت موتور. ‏حالا هر روز گریه می كند و می گوید موتورم را می خواهم. شوهرم اخیرا ۹۰۰ ‏هزار تومان پول نقد برای دستمزدش گرفته بود كه آب آنرا هم با خود برد. چهار ‏النگوی طلای من را هم با خودش برد. وقتی به تمام اینها فكر می كنم نمی توانم ‏اشك نریزم. زندگی و خاطراتم همگی از بین رفت. حالا هرچقدر هم كه به ما كمك ‏شود و دولت برای ما زندگی فراهم آورد، ولی هیچ چیزی جای آن یادگاری ها، فیلم ها ‏و عكس ها و وسایلی كه دوستشان داشتیم را نمی گیرد. مثلاً من خودم یك كتاب قرآن ‏با دست خطی خاص داشتم كه به شدت آنرا دوست داشتم. خیلی وسایل دیگر هم بود ‏كه از دستشان دادم و به اتمام رسید. زندگی مان تباه شد. حالا در مدرسه ای به همراه شوهر ‏و فرزندانم زندگی می نماییم و هیچ چیزی نداریم. حتی یك مدرك هویتی؛ شوهرم ‏كشاورز بود و تمام راه های زمین های كشاورزی كه در آن كار می كرد خراب شده ‏و فعلاً بیكار است. ما مانده ایم و آینده ای كه اصلاً معین نمی باشد. حتی نمی ‏دانیم مقرر است برایمان چه كار كنند. فقط داریم روزها را شب می نماییم و شب ها را ‏روز می نماییم تا ببینیم تكلیفمان چه می شود. این جا واقعاً زندگی برایمان سخت شده ‏است.»‏

زندگی نابود شده طلا

طلا ملكی هم یكی دیگر از ساكنان این خانه دو طبقه بود. در طبقه اول زندگی می ‏كرد. خانه برای خودش بود. به همراه دختر ۲۶ ساله اش زندگی می كرد كه سیل ‏همه چیز را با خود برد. حالا طلا و دخترش سرگردان شده اند بی آن كه چیزی برای ‏زندگی كردن داشته باشند. خواهرزاده طلا دراین باره به «شهروند» می گوید: «وقتی ‏سیل آمد خاله ام و دخترش در خانه نبودند. آنها فیلم خراب شدن خانه شان را دیدند و ‏آن قدر اشك ریختند كه نمی دانستیم باید برایشان چه كار نماییم. زندگیشان نابود شده بود. آنها هم زندگی سختی داشتند. دو پسر طلا جای دیگری بودند و طلا و دخترش بدون سرپرست در كنار هم زندگی می كردند. حالا دیگر آنها ‏هیچ جایی جهت زندگی كردن ندارند. شوهر طلا همان زمان كه دخترش شیرخواره ‏بود فوت كرد و طلا در این مدت به سختی فرزندانش را بزرگ كرد. این خانه هم ‏برای خودش بود و طبقه بالا هم برای پسرش بود كه آنرا اجاره داده بود. تمام ‏وسایل آنها را آب با خودش برده؛ طلا هر‬ لحظه یك وسیله را به یاد می آورد و گریه ‏می كند. چون سرش را عمل كرده مرتب فشارش بالا است و حال مناسبی ندارد. ‏خیلی دلمان برایش می سوزد. از بین این همه خانه، فقط خانه آنها خراب شد و هیچ ‏چیزی از آن باقی نماند. آن هم این زن كه تنها بود و زندگی سختی داشت. حالا اما ‏زندگی اش سخت تر از گذشته خواهد شد.»‏




1398/01/26
15:05:54
5.0 / 5
4739
تگهای خبر: آینده , اسباب بازی , خرید , زندگی
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۶ بعلاوه ۳
Almor
almor.ir - حقوق مادی و معنوی سایت ال مور محفوظ است

ال مور

فشن و کالاهای لوکس