خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب-۳۳؛

بایگانی واحد موسیقی رسانه ملی چه طور به سرقت رفت؟

بایگانی واحد موسیقی رسانه ملی چه طور به سرقت رفت؟ ال مور: مرحوم قره باغی خواننده پیشگام موسیقی انقلاب در قسمتی از روایت خاطرات موسیقایی خود به روزهایی اشاره می کند که از پس سرقت تعدادی از مواد آرشیوی واحد موسیقی سازمان صدا و سیما شرایط ویژه ای حاکم بود.





خبرگزاری مهر -گروه هنر-علیرضا سعیدی؛

کتاب «متولد بهمن» مشتمل بر خاطرات مرحوم اسفندیارقره باغی از هنرمندان پیشکسوت موسیقی انقلاب یکی از آثار مکتوب در رابطه با تاریخ موسیقی انقلاب است که در سال ۱۳۹۸ توسط روح الله رشیدی در دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی پیش روی مخاطبان قرار گرفت.
این کتاب بواسطه گفتگوهای مبسوطی که مصاحبه گر اثر داشته می تواند در ردیف یکی از مهم ترین مراجع مورد وثوق در رابطه با تاریخ شفاهی موسیقی انقلاب اسلامی قرار گیرد و در برگیرنده ابعاد جدیدی از شناخت فرهنگ و هنر مردمی انقلاب است. چارچوبی که در آن توجه به این قسمت از فعالیتهای فرهنگی هنری هنرمندان و مردم در جریان انقلاب اسلامی به شدت مهم و لازم است و می تواند روایت یکی از مسیرهای رو به پیشرفت فعالیتهای فرهنگی در کشورمان را پیش روی مدیران و سیاستگذاران این عرصه قرار دهد.
فرآیندی هدفمند با حضور تمام اقشار جامعه که در آن دوران نهایت تلاش خودرا بواسطه همدلی و همراهی که داشتند برای تحقق آرمان های انقلاب اسلامی انجام دادند و شرایطی را فراهم آوردند تا بواسطه ابزار فرهنگ و هنر، فرهنگ انقلابی را به سوی پیروزی رهنمون سازند. فضایی که بطور قطع قسمت مهمی از تاریخ انقلاب اسلامی را رقم زده اما خیلی از مردم با آن آشنا نیستند و در این راه چه بهتر که مجموعه های فرهنگی و هنری فعال در این حوزه بتوانند به انعکاس آن چه در جریان پیروزی انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن صورت گرفت، بپردازند.
البته آن چه در پروژه «خاطره بازی با اهالی موسیقی انقلاب» صورت می گیرد، فقط محدود به انعکاس فرازهای کتاب «برخیزید» و «متولد بهمن» نمی شود و گروه هنر خبرگزاری مهر در آینده گزارش ها، گفتگوها و نوشته های رسانه ای دیگری از فعالان عرصه انقلاب اسلامی را پیش روی مخاطبان قرار می دهد.
در سی و سومین شماره از این سلسله گزارش به انعکاس بخش دیگری از خاطرات شفاهی مرحوم اسفندیار قره باغی پرداختیم که در فصل سوم از کتاب «متولد بهمن» با عنوان «جنگ جنگ تا پیروزی» پیش روی مخاطبان قرار گرفته است.
مرحوم قره باغی در این بخش از کتاب بعد از عبور از آن چه در آغاز فصل سوم فعالیتهای هنری خود به آن پرداخته بود، به شروع دور جدیدی از فعالیت هایش در زمینه موسیقی خصوصاً در روزهای حضور در سازمان صدا و سیما اشاره کرده و نوشته است:
«روش کار ما در واحد موسیقی بدین سان بود که به اقتضای مناسبت ها و نیازهای پیش آمده، اشعاری به شاعران سفارش داده می شد. پس از تصویب اشعار، آنها را در تابلوی شعر نصب می کردیم و آهنگسازهای واحد موسیقی از میان اشعار، شعری را انتخاب نموده و روی آن کار می کردند. معمولا یک ماه فرصت داده می شد تا آهنگسازان، آهنگ خودرا تمام کنند. اگر ملودی هم در شورا تأیید می شد، کار تنظیم صورت می گرفت. پس از اتمام تنظیم آهنگ، تصمیم گرفته می شد که این کار با صدای چه کسی اجرا شود.
انتخاب خواننده ها باتوجه به فضای شعر و آهنگ و نوع صدای خواننده ها صورت می گرفت. بطورمثال صدای من معمولا برای کارهای حماسی و رزمی انتخاب می شد. از دوستان دیگری مانند آقای محمد گلریز و سایرین نیز در فضاهای دیگر استفاده می شد.
دوستی و آشنایی من با بیشتر شاعران معاصر همچون زنده یاد محمود شاهرخی، حمید سبزواری، علی معلم دامغانی، کردستانی، مشفق کاشانی، سپیده کاشانی، آقاجانی و هم ولایتی عزیزم محمود دست پیش، که واقعا جوانمرد بود در واحد هماهنگی صورت گرفت. قبل و پس از هر جلسه شورا در اتاق می نشستیم و گپ می زدیم و بگو و بخندی با هم داشتیم. یادش بخیر، خدابیامرز آقای شاهرخی هیچگاه از طنز دست بردار نبود. من زیاد به منزل ایشان می رفتم و همیشه با آغوش باز پذیرای من بود. مرحوم شاهرخی انسان بسیار عجیبی بود. من از نظر دانش ادبیات، نزد آقای شاهرخی صفر مطلق بودم اما او همیشه با من صحبت می شد و اصلاً به روی خودم هم نمی آورد که چه اختلافی بین دانش ما ۲ نفر وجود دارد.
در دورانی که مسئول هماهنگی واحد موسیقی بودم اتفاقات قابل توجهی در مجموعه رادیو و تلویزیون افتاد که نشان از مسیر سختی داشت که ما باید می پیمودیم. یک روز داشتم وارد ساختمان رادیو می شدم که احساس کردم فضا عوض شده و آدم هایی که دم در بودند تغییر کرده اند و قیافه ها اصلاً آشنا نیست. وقتی خواستم وارد ساختمان شوم به من گفتند: آقا کجا؟ گفتم: به واحد موسیقی می روم، گفتند: از این پله ها نروید، دربسته است، از آن طرف بروید. طبقه زیرین واحد موسیقی، ‌بایگانی بود. پایین تر از آن هم زیرزمین بود. در حیاط که داشتم راه می افتم، اتومبیل هایی را دیدم که روی درهایشان پارچه سفید چسبانده بودند. به اتاق خودم رفتم. ما در طول روز، دفعات زیادی یادداشت می دادیم به اتاق ‌بایگانی و نوار می خواستیم. ما روی این نوارها کارهایی انجام می دادیم، سپس تکثیر می کردیم و باردیگر نوار اصلی را به ‌بایگانی عودت می دادیم. من یک نفر را فرستادم که برود آرشیو، نوار بیاورد. رفت و دست خالی بازگشت و اظهار داشت: درها بسته است. گفتم: یعنی چه؟ اظهار داشت: پایین قفل است. گفتم: مگر امکان دارد که ‌بایگانی قفل باشد؟ به مدیریت زنگ زدم. آن زمان مدیر رادیو آقای ابطحی بود و معاون ایشان، آقای خوشنویس.
مسئله را طرح کردم. فقط گفتند درحال حاضر با ‌بایگانی کاری نداشته باشید تا ببینیم چه می شود. هیچ اشاره ای به علت آن تغییرات نکردند. همه کارکنان، جمع شده بودند و هیچکس نمی دانست که موضوع چیست. ساعت یازده و نیم ارکستر آذربایجانی نزد من آمد و اظهار داشت: اگر اجازه بدهید ما می رویم. آنها معمولا همان ساعت می رفتند. گفتم: بله بفرمائید. رفتند و باردیگر برگشتند که دم دراجازه نمی دهند ما برویم. گفتم: یعنی چه؟ شاید به کسی اجازه ورود ندهند اما بیرون رفتن چه ایرادی دارد؟ زنگ زدم دم در که جریان چیست؟ یکی اظهار داشت: شما مسئول هستید؟ گفتم: بله. اظهار داشت: اسم تک تک این افراد را امضا کنید تا بتوانند خارج شوند. امضا کردم و آنها رفتند. ارکستر ایرانی هم بدین سان رفت و ساعت دو و نیم شد. من و آقای راغب کارمان به اتمام رسید و خواستیم که خودمان برویم اما اجازه نمی دهند، موضوع چیست؟ اظهار داشت: گوشی را به آنها بدهید تا بگویم خلاصه به ما هم اجازه ندادند تا به منزل برویم اما بازهم نفهمیدیم جریان چیست؟
بعداً خبردار شدیم که گویا بازرس ها مراجعه می کنند برای بازدید از ‌بایگانی موسیقی رادیو. هر کدام از قاب های نوارها را که باز می کنند می بینند خالی است! قاب نوار در شماره و ردیف در ارتباط با خودش، سرجایش بود ولی خود نوار داخل قاب نبود. چندهزار نوار، در ‌بایگانی نگهداری می شد؛ نوارهای بزرگ ریل. خلاصه، بازرس ها حساس می شوند و آغاز به پرس و جو می کنند. رییس ‌بایگانی و چند نفر دیگر از کارکنان آن بخش را دستگیر می کنند. در آن چند روزی که ما را به داخل راه نمی دادند و چند روز بعدش که اداره تعطیل شده بود، این چند نفر در زیرزمین بازداشت شده بودند. به منزل چندین صدابردار و عوامل ‌بایگانی ریخته و موفق شده بودند مقدار زیادی از نوارهای مفقود شده را به ‌بایگانی بازگردانند. مثل این که هدفشان این بوده که این نوارها را از کشور خارج کرده و به دلال ها بفروشند.
با این که توانستند بخش قابل توجهی از نوارها را برگردانند ولی بعضی از نوارها را کپی کرده و به جاهای دیگر داده بودند. چون قسمتی از نوارهای «گل های رنگارنگ» و «گل های جاویدان» بصورت غیرقانونی در بازار آزاد و کشورهای دیگر به فروش می رسید.» به طور خلاصه، شاید به کسی اجازه ورود ندهند اما بیرون رفتن چه ایرادی دارد؟ قاب نوار در شماره و ردیف در ارتباط با خودش، سرجایش بود ولی خود نوار داخل قاب نبود. در آن چند روزی که ما را به داخل راه نمی دادند و چند روز بعدش که اداره تعطیل شده بود، این چند نفر در زیرزمین بازداشت شده بودند.



منبع:

1404/07/04
11:06:53
0.0 / 5
19
تگهای خبر: آینده , باغ , جامعه , ساخت
این مطلب را می پسندید؟
(0)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات کاربران عزیز ال مور در مورد این پست
نظر شما در مورد این مطلب ال مور
نام:
ایمیل:
نظر شما:
سوال:
= ۴ بعلاوه ۱

ال مور Almor

Almor
almor.ir - حقوق سایت ال مور محفوظ و متعلق به مالک ال مور است

ال مور

فشن و کالاهای لوکس - ال مور با برندهای معتبر همراه شما در دنیای لاکچری و فشن است